مرساناجونمرساناجون، تا این لحظه: 8 سال و 11 ماه و 5 روز سن داره

خاطرات پرنسس مرسانا از روز تولد تا ..........

مرسانا (هدیه خداوند )

1394/9/8 1:41
نویسنده : مامانی سمیرا
412 بازدید
اشتراک گذاری

niniweblog.comفرشتهمن یه فرشته کوچولو هستم که اسمم مرسانا به معنی هدیه خداوند . مامان من مامانی سمیرا که 64/1/6 و بابای من بابایی سعید 61/1/17 تو ساری به دنیا اومدن . و حالامن بای بای مرسانا جونم که در تاریخ94/3/23 صبح روز شنبه ساعت 11 صبح در بیمارستان امیر مازندرانی ساری به دست دکتر رویا بیات چشم خوشگلم و به این دنیا گشودم . ( البته دکتر اصلی من از وقتی که فندق بودم تا روزی که به دنیا بیام دکتر سپیده پیوندی بود ولی روز تولدم این خانم دکتر در ایران نبودن و به سفارش خودشون منو به دست دکتر بیات سپردن .) خلاصه ؛ داشتم میگفتم : چشم خوگشلم و ببه روی این دنیای زیبا بازکردم و صدای گریم تو سکوت بیمارستان پیچیدو به قول مامان سمیرا گرمای نفسم زندگیشونو آروم کرد چشمکزیبا 

اینو هم بگم که :::::سوال وزن تولدم 3/820 - قدم 50 - دور سرم 35 بود .جشنحالا من شدم فینگیلی تازه به دنیا اومده که اینم عکس لحظه تولدمه .niniweblog.com

 

پسندها (1)

نظرات (0)