مرساناجونمرساناجون، تا این لحظه: 8 سال و 10 ماه و 21 روز سن داره

خاطرات پرنسس مرسانا از روز تولد تا ..........

چند تا عکس از پرنسسم

دخترخاله و پسرخاه مامی سمیرا و دخترخاله جونی مرسانای ناز گودووووو وسترن خودم  آخ این دختره عشق منه اووووچان چانبپی مامان . با بوس بوسی چقدر خوشگل تر شده  ...
17 دی 1396

نفر هفتم در جشنواره نی نی وبلاگ عشقک مرسانا

ای جاااانم . عشقم نی نی وبلاگ یه جشنواره و مسابقه گذاشته بود دیر متوجه شده بودم ووقتی نداشتیم . سریع بردیمت کنار رودخونه عباس آباد و با وجود اینکه خواب بودی گذاشتمت تو کریر و عکس گرفتم ازت و خلاصه نفر هفتم شدی البته بقیه باید رای میدادن و ما نفرا بیشتری برای رای دادن پیدا نکردیم . امییدوارم یه روزی تو رو تو مدارج بالای تحصیلی و ورزشی ببینم و به افتخارات افتخار کنم و وقتی برمیگردم به این روزها و وبلاگت و میبینم لبخند بزنم .  ...
17 دی 1396

اولین فرنی خوردن دلبندم

  عشق خوشگل من پرنسس مرسانای نازنین تو تاریخ 23 آذر 95 فرنی خوردنش شروع شد . بار اول انگاری که بدت اومد بعد با لذت خوردیش البتهخ خونه مادر جون بودیم و ظرفهای مخصوص به خودت همرام نبود . حسابی خودتو داغون کرده بودی  . به امید روزهای خوب و خوشمزه ای که تو راهه  ...
29 شهريور 1395

فرشته کوچولو در حال نماز خواندن

الهی دورت بگردم یکی یه دونه من . داشتم نماز میخوندم که اومدی و چادرو از رو سرم کشیدی و گذاشتی رو سر خودت و منم خوب روسرت انداختمش و چه خوشگل هم عکس گرفتی . این عکس و تو آذر 94 برات گرفتم که شما 6 ماهت بود کپلک من ...
29 شهريور 1395

مرسنا جونم عاشق طبیعت

  یه روز سردزمستونی یه بار دیگه رفتیم عباس آباد بهشهر البته این تقریبا کار هر روزمونه ولی اون روز تو خیلی خوشحال بودی با وزیدن نسیم سرد زمستونی میخندیدی و کیف میکردی و من و بابا سعیدم از دیدن صورت مثل ماهت به وجد می اومدیم زیباترینم  ...
29 شهريور 1395